تکذیب میکنم!
خواب نما شدن ایرج آذرین
آذر ماجدی

مطلبی از یک شخص حقیقی یا حقوقی بنام مارسین آرمانی در سایت آزادی بیان منتشر شده است. این فرد از هم محلفی های ایرج آذرین است. اخیرا تعدادی پیدا شده اند که با اسامی کاملا ناشناس در اپوزیسیون ایران از ایرج آذرین تعریف و تمجید می کنند و بعضا مدعی میشوند که آثار فلسفی منصور حکمت را ایرج آذرین به نگارش درآورده است. این افراد مدعی اند که به نسل جوان متعلق اند اما در نوشته، خاطره مانند از دوران پس از تشکیل حزب کمونیست ایران صحبت میکنند، مدعی اند که آن تاریخ را بخوبی می شناسند و از همه جالبتر نثر و نگارش تمام این نوشته ها شبیه نثر ایرج آذرین است. جالب است که ایرج آذرین موفق شده است یک محفلی بسازد که نه تنها یکسان می اندیشند، بلکه یکسان هم می نویسند. اما معلوم نیست چرا این افرادی که این چنین مدعی درک و شناخت از مارکس و مارکسیسم و احاطه بر تاریخ جنبش کمونیستی ایران هستند، بعد از یکی دو مقاله ناپدید میشوند و هیچگاه نیز هم زمان نمی نویسند، هر یک پس از محو شدن دیگری پا به عرصه "مبارزه ایدئولوژیک" و شمشیر زدن در رکاب ایرج آذرین میگذارد.

در دنیای ویرچوال اینترنتی میتوان مدعی هر چیزی شد. افراد بی نام و نشان می آیند و می روند. اینها اهمیت چندانی ندارند. اما اکاذیب و دروغ پراکنی های آنها درباره افراد حقیقی و سرشناس باید پاسخ گیرد. اینها میکوشند از آب گل آلود ماهی بگیرند و فضای سیاسی را به نفع خود آلوده کنند. در این رابطه باید هوشیار بود و هوشیارانه عمل کرد.

همانگونه که پیش از این نیز اعلام کرده ایم کسانی که در زمان حیات منصور حکمت لب از لب نمی گشودند، یک کلمه در نقد او نمی نوشتند و فقط در یک کلام اعلام میکردند که استعفا می دهند و "از طرق دیگر" فعالیت های خود را پی میگیرند، پس از مرگ او و چند پاره شدن حزبی که او ساخت و به بزرگترین، مهمترین و رادیکال ترین حزب کمونیستی در تاریخ ایران و خاورمیانه بدل کرد، با تبختر خاصی به انتقام از گذشته بلند شده اند و ادعا پس از ادعا روانه سایت های اینترنتی میکنند. گفته شده است، "دروغ هر چه بزرگتر باشد قابل قبول تر میشود" از قضا این افراد نیز با پیروی از این سیاست دست به قلم میبرند.

ایرج آذرین پس از تشکیل حزب کمونیست کارگری نقش چندانی در حیات حزب ایفاء نکرد. در کنفرانس کادرها بیانیه ای به حزب ارائه داد که با نقد شدید نه فقط از جانب منصور حکمت، بلکه از جانب بسیاری از شرکت کنندگان، از جمله خود من، روبرو شد. ایشان بهشان برخورد و رفت. منصور حکمت در این کنفرانس خطاب به نمایندگان گفت که از امروز دیگر بنیان گذار نداریم این حزب، حزب شما کادرها است. به گفته رفیق نزدیک و همسنگر کنونی ایشان، ایرج آذرین برآشفته از این حرف گله میکند و در گوش او نجوا میکند که نادر چه میگوید؟

ایشان از کنفرانس کادرها تا کنگره اول حزب یعنی از 1992 تا 1994 دو تا ستون آخر در نشریه انترناسیونال نوشت، از جمله مطلب بسیار طنز آمیزی بنام "دوران ناقهرمانی". در پلنوم دوم حزب، چند ماه پس از کنگره اول، ایشان پیش نویسی برای اساسنامه حزب به پلنوم ارائه داد. این پیش نویس در روز اول پلنوم به بحث گذاشته شد و مورد نقد برخی اعضای کمیته مرکزی قرار گرفت. ایشان قهر کرد و رفت و دیگر پشت خود را نیز نگاه نکرد. همه گفتند که خسته شده و رفته، خوش آمده. در فاصله 1994 تا 1999 ایرج آذرین نه تنها هیچ نقشی در حیات حزب ایفاء نکرد حتی حق عضویت هم پرداخت نمیکرد. اما با کمال تعجب استعفاء نامه ایشان تازه همراه با باصطلاح "شورشیان" آوریل 1999 به دست رهبری حزب رسید.

کسانی که ایشان را از نزدیک دیده باشند، میدانند که ایشان از آن تیپ هایی است که چه در دوران "قهرمانی" و چه در دوران "ناقهرمانی" بسیار با تبختر و تکبر رفتار میکند. گویی دنیا آفریده شده تا ایشان در آن اظهار فضل کند. منصور حکمت که ایرج را از زمان نوجوانی می شناخت و بخصوص به این خصوصیت او کاملا آگاه بود (بعنوان نمونه ر. ش. به سایت بنیاد منصور حکمت نامه ای که منصور حکمت در نقد رفتار متکبر او نوشته است.) به احترام به دوران دوستی به هیچیک از ادعاهای ایرج پاسخ نگفت. به بخشی از نامه منصور حکمت به ایرج آذرین توجه کنید:

"ما دوست ديرين هم بوديم. اين دوستى ارزش داشت. ميشد آن را معامله نکرد. من هنوز نميکنم. اما از نظر سياسى احترامى براى خط مشى و کار و روش و اميال و روياهايتان قائل نيستم. شخصا اميدى به آينده سياسى تان ندارم. پلاتفرم سياسى شما يک پلاتفرم راست است. اين پلاتفرم در دوران رکود و وقتى "جوان تحصيل کرده طبقه متوسط" قرار بود با محاسبات "بقالانه" سياست را به نفع جايگاه طبقاتى اش کنار بگذارد، شايد ميتوانست از اقبالى برخوردار شود، اما به سختى بتواند پلاتفرمى براى بازگشت به سياست و جذب نيرو در محيط سياسى متلاطم امروز باشد. اگر ميشد، کشتگرها و امير خسروى ها قبلا کرده بودند.

بنظر من شما حزب نميسازيد، به اين دليل ساده که حزب سازى ايجاب ميکند که شما بنيانگذار"ها و "سيما"هاى گرانقدر، به راى ديگران و به اصل انتخابات براى تعيين رهبرى يک حزب احترام بگذاريد و به عضويت در يک مجمع با راى برابر با جوانترها و چه بسا تواناترها تن بدهيد. اما اگر به اين حاضر بوديد، پايان "کانون کمونيسم کارگرى" پايان "همراهى (تان) با منصور حکمت براى ايجاد يک حزب کمونيست کارگرى" از آب در نميامد. شما حزب نميسازيد، چون حزب سازى ايجاب ميکند تفاوتهايتان را بگوئيد، ايجاب ميکند شهامت داشته باشيد نظرات اثباتى تان را صريح و روشن ابراز کنيد، به قضاوت ديگران بسپاريد، مسئوليت عواقبش را قبول کنيد. اما اگر به اين قادر بوديد، نيازى به پناه بردن به "طرق ديگر" براى "خدمت به سوسياليسم" نمى ديديد. شما حزب نميسازيد، چون نه براى تحزب بلکه عليه آن به ميدان آمده ايد. شما حزب نميسازيد، چون اينکاره نيستيد.
 
ايرج عزيز، توجيهاتت را خواندم، انتخابت را متوجه شدم. متاسفم."

اکنون نزدیک به هفت سال پس از مرگ او و ده سال پس از "شورش دو خردادی" در حزب، ایرج زبان باز کرده است و به نقد کمونیسم کارگری و منصور حکمت پرداخته است. آنچه از زبان مارسین آرمانی بر کاغذ آمده است و توسط ایرج آذرین نیز تکذیب نشده، بیش از اینکه باعث خشم شود باعث خنده است. به این فکر میکردم که برخی انسان ها واقعا چقدر حقیر اند. یا بقول صفتی که خود ایرج بسیار به آن علاقمند بود، "بقال" اند.

در این نوشته این ادعا طرح شده که منصور حکمت از ایرج آذرین بسیار تاثیر گرفته و ایرج تمام بحث های فلسفی منصور حکمت را برایش نوشته و ادیت کرده است. برای کسانی که ممکن است فکر کنند، اغراق میکنیم، عین نقل را ذکر میکنیم: "ایرج رفیق تمام زندگیش (منظور منصور حکمت است) که از او تأثیر گرفته و تمام بحث های فلسفی اش را او نوشته و ادیت کرده براش..." این ادعا انسان را به یاد ژنرال های بازنشسته ای می اندازد که در زمان پیری، اونیفورم شان را می پوشند و در مقابل آئینه بخود سلام میدهند. معلوم نیست این ادعا قرار است چه کسی را فریب دهد. معلوم نیست که اگر ایرج آذرین مقالات فلسفی منصور حکمت را برایش مینوشته و ادیت میکرده، چرا خود نوشته ای یا "یادداشت فلسفی" قابل ذکر و رجوعی ننوشته است؟

این افراد با چنین دروغ ها و اکاذیبی فقط در قوطی کرم را باز میکنند. من هیچگاه قصد نداشته ام و ندارم که به اینگونه مسائل بپردازم. وگرنه نکات ناگفته بسیاری وجود دارد که میتوانسته ام بعنوان تاریخ شفاهی اتحاد مبارزان کمونیست، حزب کمونیست و حزب کمونیست کارگری و دوران بیماری منصور حکمت به رشته تحریر درآورم. شاید نیز باید چنین کاری انجام گیرد. اما وقتی با چنین دروغ های شاخداری مواجه میشوم، راهی برایم باقی نمی ماند. منصور حکمت خود در میان ما نیست که پاسخ گوید. این وظیفه ماست که غبارها را بزدائیم و حقیقت را برملا کنیم.

اگر بحث بر سر آن باشد که چه کسی نوشته های چه کسی را برایش نوشته و ادیت کرده است، تمام کسانی که در اتحاد مبارزان کمونیست و حزب کمونیست ایران از نزدیک با منصور حکمت و ایرج آذرین کار کرده اند، و فعالیت های ایشان را در کانون کمونیسم کارگری نیز مشاهده کرده اند، سخن برای گفتن و برملا کردن بسیار دارند، از جمله خطوط اصلى يک نقد سوسياليستى به تجربه انقلاب کارگرى در شوروى که فقط بخاطر افتادگی منصور حکمت اسم ایرج آذرین را نیز بعنوان نویسنده بر خود دارد.

و اما از همه متحیر کننده تر به شهادت گرفتن من برای اثبات یک دروغ است. این نوشته مستقیما برای آزادی بیان فرستاده نشده، برای سفیه خدایاری ارسال شده و او به سایت آزادی بیان داده است. شاید به این خاطر نویسنده بی مهابا دروغ گفته است. نوشته شده:

"این در حالی است که زمانی که در بستر بیماری بوده و به شاهدی آذر هر روز سراغ ایرج و خسرو را گرفته تنها دو نفری که او از ته دل  علاقه داشته اما ایرج به ملاقاتش نمی رود . خودش هم گفته بود من میدانم ایرج زنگ هم نمی زند .این داستان را تعریف کردم که بگویم سنتش این اواخر فحاشی بود نه ادامه بلندپروازی های دوره جوانی. حتی در دوران مرگش هم خواسته ایرج برود سراغش اما یادش رفته که به ایرج گفته حجاریانی."

حیرت آور است. از من بعنوان شاهد یک دروغ بزرگ یاد شده است، تا این دروغ باور شود. منصور حکمت حتی یکبار سراغ ایرج آذرین را در بستر مرگ نگرفت. من هر روز نامه های بیشماری که از طرف علاقمندانش رسیده بود برایش پرینت میکردم و به او میدادم. او تا آنجا که توان داشت آنها را میخواند و بقیه را من مختصرا برایش میگفتم. تلفن هایی که شده بود، از جمله از رضا مقدم را به او اطلاع میدادم. مساله ای که برایم جالب بود، احساس آرامشی بود که او در این شرایط نسبت به تمام رفقای سابق خود داشت. رفقایی که زمانی که با او بودند، تحسین اش میکردند و با محبت و احترام از او صحبت میکردند و زمانی که میرفتند، گذشته را وارونه جلوه میدادند. رفقای سابقی که او را به نگارش "از منظر یک اژدها" کشاندند. برای خود من این برخورد و روحیه قابل تحسین بود.

اما بگذارید کمی روانشناسانه برخورد کنیم. علتی که ایرج آذرین چنین به دیگران وانمود کرده، فقط بعلت خود بزرگ بینی و بزرگتر جلوه دادن خود نیست، میخواهد بی توجهی اش به رفیق سی ساله اش را توجیه کند. اینکه دوست قدیمی اش سرطان گرفت و درگذشت و او نه تنها حالش را نپرسید حتی پس از مرگش به خانواده و نزدیکانش تسلیت نیز نگفت. این رفتارها از جانب مردم و انسان ها و انسانیت قابل پذیرش نیست. ایرج آذرین باید این رفتار را توجیه کند، هم برای خود و هم برای دیگران. لذا برای این رفتار باید یک توجیه سیاسی بتراشد. برای توجیه این حرکت یک دروغ دیگر تراشیده شده است.

اما انصافا باید گفت که از جریانی که برای نقد جریانات دیگر اپوزیسیون به تبلیغات وزارت اطلاعات در مورد بازجویی زیر شکنجه از دانشجویان استناد میکند، بیش از این نمیتوان انتظار داشت. اگر میتوان بر مبنای تبلیغات رژیم و گزارشات زیر بازجویی نقد نوشت، هر دروغ دیگری را نیز میتوان بجای حقیقت جا زد. این سرنوشت کسانی است که روزی از "دوران ناقهرمانی" داد و فغان میکرد.

یک نکته حاشیه ای دیگر. من از زمان تشکیل حزب کمونیست ایران کادر این حزب و فعال در بخش تبلیغات حزب، نشریه کمونیست و رادیو صدای حزب کمونیست بودم. در تمام سمینارهای مرکزی شرکت داشتم. و از نزدیک با رهبری حزب نشست و برخاست داشته ام. کنترل مقالات و نوشته های منصور حکمت توسط ابراهیم علیزاده یک افسانه بیش نیست. حزب کمونیست مقرارت بسیار بسته تری به نسبت حزب کمونیست کارگری در پخش مطالب حتی به اسم افراد داشت. سنتی که در حزب کمونیست کارگری تغییر یافت، اما این ادعا فقط خنده دار است. اگر کنترلی انجام میگرفت، در جهت عکس بود. این منصور حکمت بود که نوشته های سایرین را میخواند و ادیت میکرد. شاید چاپلوسی به درگاه حزب کمونیست ایران و ابراهیم علیزاده برای بخشش گناه های گذشته چنین دروغ هایی را لازم کرده باشد.

پیش از این هم اعلام کرده ایم، ما کسانی که در تاریخ این دوره نقش داشته ایم و در کنار منصور حکمت زندگی و مبارزه کرده ایم، اجازه نمیدهیم که تاریخ پرافتخار این انقلابی مارکسیست و کمونیست شریف و بزرگ به دروغ آلوده شود. بارها هشدار داده ایم باز هم هشدار میدهیم.

در پایان. ممانعت از تاریخ سازی دروغین، موجب شده است که تصمیم بگیرم کلیه دست نوشته های منصور حکمت را که عمدتا به دوران حضور او در رهبری حزب کمونیست ایران برمیگردد منتشر کنیم. بتدریج تمام این نوشته ها و همچنین مکاتبات دیگران با او نیز منتشر خواهد شد. بگذار تاریخ و مردم خود قضاوت کنند. *